^^^^^*^^^^^
بهش گفتم خواهرمن تو رو خدا بد لباس نپوش
زود گفت اي بابا شمام ول كن نيستين خب مردها نگاه نکنند
يه نگاه بهش كردم گفتم: اتفاقا مشکل تو همین است
اينقده مردها نگاهت نکردند
چادر را از سرت برداشتی
باز مردها نگاهت نکردند
مانتوت رو کوتاه کردی
باز خبری از نگاه مرد ها نشد
مانتوی بدون دکمه با ساپورت پوشیدی
راستی تا برهنگی ات چیزی نمانده
و مطمئن باش مردی نگاهت نمیکند
شاید نرهای فاسد رهگذر نگاهت کنند اما مردها بعید میدانم
راستي تو خودت اين رو پسند کردی خودت خواستي لگد مال چشمهای نرها باشی غافل از اینکه گران قیمتي وبيشتر از اينا ارزش داري
انسانیت نباید در حد شعار بماند از خودمان شروع کنیم
..*~~~~~~~*..
این متنو باید قاب کرد و به بهترین دوستان داد
✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا , آب میوه نبود
✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود
✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست
✍بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته
✍بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست !و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت
✍بزرگ تر که شدیم , فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند
شاید هم رفته باشند ...!!خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود
✍ خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
غضبش عشق بودو تنبیه اش عشق
❤️
✍و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر , انحنای قامت اوست
^^^^^*^^^^^